پشت در موندن مامان و بابا
امین جون پنج شنبه گذشته با هم رفتیم خونه ساره جون (دختر عمه ی امین که طبقه پایین آپارتمان خودمون هستن) تا آقا مجتبی گوشی منو درست کنه بعد از خوردن یک فنجان چای با ساره جون و بابا هادی رفتیم خرید شما و آقا مجتبی هم خونه موندید (چون ساره جون اینترنت نامحدود داره می خواستی بازی دانلود کنی) بعد از اینکه برگشتیم ساره جون پیشنهاد داد که شام بریم پایین با هم باشیم من هم اومدم خونه سالاد درست کردم و رفتیم پایین با هم شام خوردیم. موقع رفتن شما گفتی کسی کلید نیاره من میارم ما هم از همه جا بی خبر کلید نبردیم. بعد از شام گفتی من می خوام برم خونه حوصلم نمیشه اینجا بشینم می خوام برم فیلم ببینم . من و بابا هادی هم اصلا ...
نویسنده :
مامان فهیمه
20:18