گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 1 ماه سن داره

همه وجودم امین جان

پشت در موندن مامان و بابا

امین جون پنج شنبه گذشته با هم رفتیم خونه ساره جون (دختر عمه ی امین که طبقه پایین آپارتمان خودمون هستن) تا آقا مجتبی  گوشی منو درست کنه بعد از خوردن یک فنجان چای با ساره جون و بابا هادی رفتیم خرید شما  و آقا مجتبی هم خونه موندید (چون ساره جون اینترنت نامحدود داره می خواستی بازی دانلود کنی) بعد از اینکه برگشتیم ساره جون پیشنهاد داد که شام بریم پایین با هم باشیم من هم اومدم خونه سالاد درست کردم و رفتیم پایین با هم شام خوردیم. موقع رفتن شما گفتی کسی کلید نیاره من میارم ما هم از همه جا بی خبر کلید نبردیم. بعد از شام گفتی من می خوام برم خونه حوصلم نمیشه اینجا بشینم می خوام برم  فیلم ببینم . من و بابا هادی هم اصلا ...
8 مهر 1393

آغاز سال تحصیلی 93

امسال هم امین جون با شور و شوق فراوون خودش رو آماده ی رفتن به مدرسه کرد. این هم عکس های روز اول مهر خاطرات مدرسه روزهـای گـرم تـابـستـان گـذشـت                    بـوی شرجی بـوی نخلسـتان گـذشـت  هـم طبـیعت جـامه اش رنـگین شده                      هـم هـوای شـهر عـطرآگـیـن شـده   فـصـل زیـبـای دگـر آغـاز شــد             ...
7 مهر 1393